f13 1

زندگی نامه بنیانگذار طب هومیوپاتی

فهرست مطالب

زندگی نامه بنیانگذار طب هومیوپاتی قسمت اول

برای آشنایی با پزشکی هومیوپاتی و اینکه بدانیم چیست و چگونه عمل می کند بهتر است با گردشی در تاریخ، به  پیشینه هومیوپاتی چیست و پیدایش آن سری بزنیم تا درک بهتری از این روش درمانی و ساختار آن پیدا کنیم.سپس درقسمتهای بعدی به مکانیزم درمانی و فرآیند داروسازی طب هومیوپاتی و… خواهیم پرداخت.

پیش از انقلاب صنعتی در فرانسه، اروپا با مشکلات بسیاری گریبان گیر بود.یکی از این مشکلات چگونگی درمان صحیح بیماران و کنترل بیماریها بود.

بهداشت و نظافت فردی و عمومی در پایین ترین سطح قرار داشت و انواع و اقسام بیماری های عفونی مانند سیفلیس ، سوزاک ، سل ، مالاریا ، طاعون ، وبا ، آبله و … به طرز خطرناکی رواج داشت .همچنین به خاطر عدم دسترسی مردم به آب بهداشتی ، حمام ، غذای مناسب و… سطح سلامتی مردم پایین بود و تعداد زیادی از نوزادان و کودکان در سنین پایین بر اثر بیماری از دنیا می رفتند.

در آن زمان بیماران روانپزشکی را در تیمارستانها زندانی می کردند و به زنجیر می کشیدند و شلاق می زدند ، زیرا اعتقاد دشتند روح شیطانی به آنان رسوخ کرده و باید این روح شیطانی را از بدنشان بیرون کشید.

و یا برای درمان زخم سیفلیسی – شانکر سیفلیسی – آن را با داغ گذاشتن می سوزاندند و در مراحل بعدی به بیمار جیوه میدادند که خود جیوه بسیار سمی بوده و گاه بیمار از مسمومیت با جیوه زودتر از خود بیماری سیفلیس از دنیا میرفت.

بیماری های طب داخلی را گاه با دادن مسهل های قوی و ایجاد اسهال پیوسته و یا خونگیری و رگ زدن از او به خیال خودشان درمان میکردند وکم نبودند کسانی که بر اثر مصرف همین مسهل های قوی و از دست دادن خون بدنشان پیش از بیماری اصلی از دنیا می رفتند.

توجه داشته باشید که در آن دوران در اروپا نه آنتی بیوتیک کشف شده بود و نه واکسیناسیون. نه اطلاع درستی از کارکرد بدن وجود داشت و نه میکروسکوپی اختراع شده بود تا سلولها و موجودات میکروسکوپی را ببینند…

وضعیت ناخوشایندی رواج داشت که از تاریکترین دوران علم پزشکی در اروپا بود در این شرایط یعنی در دهم آوریل 1755 در یکی از شهرهای کوچک جنوب آلمان به نام meissen نوزادی  پا عرصه وجود نهاد که از همان دوران کودکی نشان داد که توان آن را دارد تا در عرصه علم ، تحول ایجاد کند. نام او ساموئل( Christian Friedrich Samuel) و نام خانوادگی اش هانه من (Hahnemann) بود. ساموئل از هوش سرشاری برخوردار بود.در نوجوانی به چندین زبان مختلف تسلط داشت و به شدت اهل مطالعه بود

پدرش تاکید داشت که او باید اهل مطالعه و تفکر باشد و چنین نیز شد و با دسترسی به کتابهای فراوان و به زبانهای سایر ملل، توانست دانش خود در زمینه های گوناگون و در زبان شناسی را گسترش دهد.

تحت تدابیر سخت گیرانه و هوش سرشار خود، دانش آموزی پرسش گر و کوشا بود و هیچ حرفی را بدون تفکر و بررسی هوشمندانه نمی پذیرفت.

در دوازده سالگی به دیگر کودکان زبان یونانی آموزش میداد و در هفده سالگی نظریه ای در خصوص آناتومی دست انسان به چهار زبان به رشته تحریر درآورد و در بیست سالگی به دانشگاه لایپزیگ برای تحصیل در رشته پزشکی وارد شد.

سپس به خاطر جوی که بر این داشگاه به خاطر روشهای درمانی نامناسب آن زمان حاکم بود و با روحیه و تفکر او سازگار نبود آنجا را ترک کرد و در نهایت در تحصیل پزشکی خود را در دانشگاه ارلانگن به پایان رساند.

در 24 سالگی فارغ التحصیل شد و در مدت کوتاهی به خاطر نبوغ و روحیه پرتلاشی که داشت نامش برسر زبانها افتاد.

دکتر هانه من در این دوران به تدریس و تحقیق و ترجمه هم می پرداخت و تالیفات متعددی در دوران جوانی خود به چاپ رسانید.او از جمله کسانی بود که در تنظیم فارماکوپه  آلمان لیست قانونی داروهای کشورآلمان نقش عمده داشت.

اما روح بیقرار و پرسشگر هانه من با پزشکی دوران خودش قانع نمی شد.او میدید بسیاری از بیماران بر اثر روشهای درمانی خشن و مضر آن دوران بیمارتر میشوند و نمیتوانست مانند بقیه پزشکان به این کار ادامه دهد.

نمی توانست به روش مرسوم آن زمان همچون خونگیری یا زالو انداختن یا دادن مسهل های قوی که مورد قبول و باورش نبود به درمان بیماران بپردازد.

در این شرایط او برای گذران زندگی به ترجمه کتاب روی آورد و به صورت خیلی محدود درمان بیماران را میپذیرفت

او اغلب نسبت به این مسئله تردید داشت که : مراجعه کنندگان اغلب به خاطر بیماری خودشان می میرند یا در اثر عوارض روشهای درمانی رایج؟؟؟

طی سالها از شهری به شهر دیگر نقل مکان میکرد اما همچنان به مطالعه کتابهای گوناگون ادامه میداد و طی این مدت چندین کتاب و تعدادی مقاله در خصوص بهداشت و حفظ سلامتی و همچنین درمان بیماریها نگاشت.

در این دوران همسر و دو دختر دکتر هانه من بیمار شدند و وی با تمام دانشی که داشت نتوانست آنها را درمان کنند و عزیزترین افراد زندگی اش ذره ذره مقابل دیدگانش پر پر شدند. مرگ این سه تن بدترین ضربه را به او زد و باعث شد ساموئل به کل طبابت و درمان بیماران را رها کند و روزگارش را از راه دیگری بگذراند.

نهایتا در سال  1784 بود که دیگر تجویز دوزهای سنگین و مضر مواد دارویی را رها کرد و فقط در موارد اورژانس و با غلضتهای بسیار کم دارو تجویز میکرد تا به واسطه داروی او ، آسیبی به بیماران وارد نشود.

ادامه مطلب را در قسمت دوم: کشف هومیوپاتی و قانون مشابهت در درمان پیگیری کنید.